جدول جو
جدول جو

معنی مغالبت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

مغالبت کردن
(زَ / زِ بَ تَ)
چیره شدن. غلبه کردن: با قضا مغالبت نتوانست کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 191)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پترنیدن پوردن دشمنی کردن در افتادن برمخیدن خلاف کردن ضدیت کردن: و مخالفت یکدیگر مکنید تا من بازآیم
فرهنگ لغت هوشیار
آمیزش کردن آمیزش کردن معاشرت کردن: اگر با بزرگان و سپاهسالاران و عمیدان محتشم مخالطت بیشتر کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطالبه کردن
تصویر مطالبه کردن
باز جستن طلب کردن چیزی یا حق خود را از کسی، بازخواست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
واهر گراندن بغلط انداختن یکدیگر.} ، اول مرتبه بعضی از حکام ولایات و سر کردگان مغالطه خواهند کرد) (منشات قائم مقام. چا. قائم مقامی 154)
فرهنگ لغت هوشیار
معالجه کردن: و از هرسه عالم داروها برگزید و خود را بدان معالجت کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقابلت کردن
تصویر مقابلت کردن
برابری کردن، ایستادگی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواظبت کردن
تصویر مواظبت کردن
برزیدن پاییدن: تیمار داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
مطالبه کردن: روح افزای بر بالین دایه نشست و از هر گونه مطالبت میکرد و میگفت: ای رعنا، این چکار بود که تو کردی ک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
Contradict, Contravene, Disagree, Disapprove, Foil, Oppose, Thwart, Veto
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مراقبت کردن
تصویر مراقبت کردن
Care, Mind
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
contredire, contrevenir, être en désaccord, désapprouver, contrecarrer, s'opposer, opposer un veto
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مراقبت کردن
تصویر مراقبت کردن
soigner, faire attention
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
contraddire, contravvenire, non essere d'accordo, disapprovare, frustrato, opporsi, ostacolare, porre il veto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مراقبت کردن
تصویر مراقبت کردن
curare, fare attenzione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
membantah, melanggar, tidak setuju, tidak menyetujui, menggagalkan, menentang, memveto
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
विरोध करना , उल्लंघन करना , असहमत होना , अस्वीकृत करना , विफल करना , विरोध करना , विफल करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مراقبت کردن
تصویر مراقبت کردن
देखभाल करना , ध्यान रखना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مراقبت کردن
تصویر مراقبت کردن
যত্ন নেওয়া , মনোযোগ দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
বিরোধিতা করা , লঙ্ঘন করা , অমত পোষণ করা , অসম্মতি জানানো , বিঘ্নিত করা , বাধা দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
contradecir, contravenir, estar en desacuerdo, desaprobar, frustrar, oponerse, vetar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
противоречить , нарушать , не соглашаться , не одобрять , разрушать , противостоять , препятствовать , наложить вето
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مراقبت کردن
تصویر مراقبت کردن
zorgen, opletten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
tegenspreken, in strijd handelen, het niet eens zijn, afkeuren, verhinderen, zich verzetten, dwarsbomen, vetorecht uitoefenen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مراقبت کردن
تصویر مراقبت کردن
піклуватися , піклуватися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
суперечити , порушувати , не погоджуватися , не схвалювати , заважати , протистояти , перешкоджати , накладати вето
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مراقبت کردن
تصویر مراقبت کردن
заботиться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
zaprzeczać, naruszać, nie zgadzać się, nie aprobować, udaremnić, sprzeciwiać się, udaremniać, wetować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مراقبت کردن
تصویر مراقبت کردن
opiekować się, dbać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مراقبت کردن
تصویر مراقبت کردن
pflegen, aufpassen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
widersprechen, verstoßen, nicht einverstanden sein, missbilligen, vereiteln, sich widersetzen, ein Veto einlegen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مخالفت کردن
تصویر مخالفت کردن
contradizer, contravenir, discordar, desaprovar, frustrar, opor-se, vetar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مراقبت کردن
تصویر مراقبت کردن
merawat, menjaga
دیکشنری فارسی به اندونزیایی